گنجم چو گهر در دل گنجینه شکست


گنجم چو گهر در دل گنجینه شکست

گنجم چو گهر در دل گنجینه شکست


گنجم چو گهر در دل گنجینه شکست

گنجم چو گهر در دل گنجینه شکست


رازم همه در سینهٔ بی کینه شکست

رازم همه در سینهٔ بی کینه شکست
رازم همه در سینهٔ بی کینه شکست
رازم همه در سینهٔ بی کینه شکست
رازم همه در سینهٔ بی کینه شکست
هر شعلهٔ آرزو که از جان برخاست
هر شعلهٔ آرزو که از جان برخاست
هر شعلهٔ آرزو که از جان برخاست
هر شعلهٔ آرزو که از جان برخاست
هر شعلهٔ آرزو که از جان برخاست
چون پارهٔ آبگینه در سینه شکست
چون پارهٔ آبگینه در سینه شکست
چون پارهٔ آبگینه در سینه شکست
چون پارهٔ آبگینه در سینه شکست
چون پارهٔ آبگینه در سینه شکست